سر طاها پسر کلاه نمی ره
کسی نمی تونه سر دردونه من کلاه یا بقول طاها جون گیلاه بذاره دیروز بعد از مدتها بابایی فرصت کرد تا آقای نجار رو بیاره تا بوفمون رو که در اثر ضربات طاها جون شیشه هاش لق شده بود رو درست کنه عمو نجار تا پیچ کوشتی و سایر وسایلش رو در آورد طاها جون کنجکاو شد سریع اومد جلو تا ببینه چه خبر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ طاها پسر مهندس من هم چند لحظه بعد طلب پیچ گوشتی کرد ,عمو نجار مهربون هم پیچ گوشتی رو به طاهایی داد و به شما گفت( بیا از نزدیک نگاه کن ببین عمو داره چی کار میکنه),شما هم که کلی کار بلد هستین به آقای نجار فرصت نمی دادین و زود با پیچ گوشتی مشغول بستن پیچها می شدین ,عمو نجار هم به شما زلزله 8 ریشتری می گفت من هم که می ترس...
نویسنده :
مامان طاها
13:24