مرسی مامان
دلم می خواد دولپی بخورمت انقدر که با مزهای ,از نگاه کردن و بوسیدنت سیر نمی شم
هر روز شیرین تر و با نمکتر میشی ودل مامانی و بابایی رو میبری
امروز طرفهای صبح تو خواب یکم گریه کردی فهمیدم گرسنه شدی رفتم برات شیر آوردم تا تو خواب بخوری
جند دقیقه بعد برگشتم تا ببینم اگه شیرت رو خوردی شیشه شیر رو بردارم , اللهی فدات بشم با چشمای بسته شیشه شیر رو بلند کردی گفتی :مرسی
اون لحظه خواستم بخورمت ,نمی دونی چقدر ذوق کردم شیرینکم
الان هم از خواب شاد و سر حال پا شدی و مامانی رو صدا می کنی
دوست دارم خیلی زییییییییییییییییییییییییییییییییییییاددددددددددددددددددددددددد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی