خاطرات واکسن

زمان واکسن طاها نزدیکه 13 آبان ماه پسر عزیزم 18 ماهه میشه و باید واکسن سه گانه با MMRو قطره فلج اطفال بزنه درسته همه اینها برای تضمین سلامتی بچه هاست اما واقعا اذیتشون میکنه

برای هر مادری این واکسن ها پر از نگرانی و اضطربه والبته پر از خاطره , توی این پست میخواهم برای پسرم از خاطرات واکسنش بنویسم

برای من تلخ ترین واکسن طاها واکسن موقع تولد پسر عزیزم بود که هر موقع یادم میاد گریه ام می گیره

( طاهای من زود به دنیا اومد و مجبور شدیم بستریش کنیم و من پسرم رو فقط یک لحظه دیدم .............. همه بچه ها بدو تولد یک واکسن دارن اما بعدش مامانشون بغلشون میکنه تا آروم بشن اما اون روز پسر من تنها بود و من کنارش نبودم تا بغلش کنم ,ببوسمش و بهش بگم عزیزم تموم شد . الان که دارم اینها رو مینویسم مثل همیشه نمیتونم جلوی اشکهام رو بگیرم ................ )

اما پسر عزیزم, اون اولین و آخرین بار بود و من همیشه کنار تو هستم و با تمام وجودم بغلت می کنم و بهت میگم شیرین عسلم دوست دارم

اما تو واکسن های بعدی همیشه پیش پسرم بودم, بغلش میکردم و میبوسیدمش تا آروم بشه , طاهای گل من هم یک پسر قوی و شجاع بود که گریه اش فقط چند لحظه بود و بعدش آروم میشد

واکسن های 2 ماهگی و4 ماهگی راحت بودن و زیاد پسر گلم رو اذیت نکردند اما واکسن 6 ماهگی خیلی خیلی بد بود البته طاها زیاد تب نکرده بود ولی پاش خیلی درد میکرد و حالت تهوع داشت طوریکه مجبور شدیم شب ساعت 2 بامداد بریم بیمارستان اون روز مادر بزرگ طاها(مادر مامان طاها) هم پیشمون بود

بعد 6ماه نوبت واکسن 1 سالگی بود که اون هم به خیر وخوشی تموم شد و حالا بعد 6 ماه نوبت واکسن 18 ماهگی(5/1 سالگی) هستش و من خیلی نگرانم امیدوارم گل پسرم زیاد اذیت نشه