قایم باشک

بازی مورد علاقه پسر گل مامان بازی قایم باشک هستش ,که هرروز مامانی و طاها جون نیم ساعت تمام با هم بازی می کنند ,الاهی مامان فدای خنده هات بشه وقتی دنبالم میگردی ذوق می کنی ,وقتی هم که پیدام می کنی کلی ذوق می کنی دور خودت می چرخی ومی خندی و مامانی هم بغلت میکنه و هی تو رو بوس میکنه, وای که هر چی می بوسمت سیر نمیشم , آره عزیز مامان یکی از بازی هایی که ما باهم میکنیم قایم باشک هستش که کلی کیف می کنیم

اولین بازی قایم باشک طاها کوچولو از 6هفتگیش شروع شد یعنی زمانی که هنوز گل پسر مامان به دنیا نیومده بود .ماجرا از این قرار بود که..........

وقتی من وبابایی فهمیدیم که یه فرشته کوچولو تو راه داریم و کلی خوشحال شدیم و خدارو شکر کردیم, مامانی تصمیم گرفت بره پیش خانم دکتر , خلاصه خانم دکتر بعد از این که کلی برای مامانی ویتامین نوشت گفت: یه سونوگرافی مینویسه تا ببینیم نینی کوچولوی ما چند وقتشه , بعد مامانی رفت سونوگرافی , اما آقای دکتر گفت نینیه شما 6 هفتشه ولی صدای قلبش مشخص نیست در ضمن گفتش طبیعیه , اما خانم دکتر گفت شاید حاملگی پوچ باشه و برای چند هفته ی دیگه سونوگرافی نوشت و این بود اولین قایم باشک طاها کوچولو

دومین قایم باشک طاها کوچولو

دومین قایم باشک آقا طاها ,پسر گل مامانی در 4 ماهگی جنینی بود ,که هر چی ما میرفتیم سونوگرافی برای تشخیص جنسییت آقا طاها با ما قایم باشک بازی میکرد و این بازی تا ماه هفتم جنینی ادامه داشت (

سومین قایم باشک طاها کوچولو

سومین قایم باشک طاهای مامان موقع به دنیا امدنش بود

آقا طاها کوچولوی مامانی حدوده 1ماه ونیم یعنی 40 روز زود به دنیا اومد اونم چه دنیا اومدنی مثل رعد وبرق بهاری که همه رو برق گرفت و چشم ودل همه اعضای خانواده بارونی شد (یه روزی برات می نویسم خاطره روز تولدتت رو) خلاصه ... طاها کوچولو که به دنیا اومد چون یکم کوچولو بود (1 کیلو و800 گرم )پسر بند انگشتی مامان رو بردن بخش مراقبتهای نوزدان (خدا به سر هیچ مامان وبابایی نیاره ) واین هم سومین بازیه قایم باشک طاها ی شیطون و بلا بود

حالا چند تا عکس از جاهای که طاها کوچولو برای قایم شدن انتخاب میکنه: