داستان طاها کوچولو
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود ,توی یک صبح قشنگ توی ماه اردیبهشت که بارون نم نم می بارید ,فرشته های مهربون با خودش آوردند یه هدیه خوشگل از طرف خدای مهربون,یه پسر قند عسل کاکول زری
خلاصه, روزها وشبها گذشت حالا دیگه بزگ شده پسرمون ,شیطون و بلا شده پسرمون
آقا طاهای قصه ما الان دیگه 16 ماهه شده . این هم دوتا عکس از طاها کوچولو
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی